Lilypie Pregnancy tickers

Monday, August 16, 2010

قلب عروسک پارچه ای


قشنگ ِ خاله... از الان تا فوریه من می میرم از انتظار. کاش مثل خودم آذر به دنیا می اومدی .

دوست دارم خودم برات عروسک بدوزم... سرم رو یه جوری گرم کنم ، ولی تو این دوره و زمونه، می دونم این کارها مسخره و ابتدایی به نظر میاد...

یکی بهم می گفت: چه کاریه؟ این همه عروسک خوشگل و ریز و درشت . هر شکلی که بخوای...هر زنگی که اراده کنی هست... چه کاری مثل عهد دقیانوس واسه بچه عروسک درست کنی و بدوزی...این افکار بدوی چیه تو سرت...؟


خب بنده خدا نمی دونه من دلم می خواد یه عروسک پارچه ای درست کنم و توش رو از خاطرات بچگی پُر کنم.

توی شکمش به جای الیاف مصنوعی ،یه قلب پارچه ای قرمز بذارم.... که اگه عروسک پاره پوره شد، بدونی که عروسک ها هم می تونن قلب داشته باشن.

دلم می خواد تموم ذوق و سلیقه ام رو متمرکز کنم برای تو.

دلم می خواد به خاطر تو هم شده...یه مدت از تمام واژه های تکراری فاصله بگیرم...نفس بکشم.از تمام این ها

corection . Section . Site Plan .Design process . Elevation. Conceptual Modeling. Diagram Plan. interior Perspective.Axe plan. Rando.Renderind. Sketching. Landscape Architecture....

عزیزکم ، خسته شدم از این همه تنوع تکراری. از این هم روزمرگی ... از این همه علایق یکنواخت.

نمی دونم اینجا برای تو می نویسم یا برای خودم....
من و مامانت ، کودکی مشترکی داشتیم...هر چند پری فقط 2 سال و 4 ماه از من بزرگتر بود ،ولی درمواقعی که مادر نبود، سعی می کرد مثل مادر باشه... ناشیانه با دست های کوچکش نوازشم می کرد... حالا دلم می خواد من هم همه عشق و مهرم رو به تو بدم...

از الان انتظار دستهای کوچولوت رو می کشم قشنگ ِ خاله.

دوستت دارم عزیزِ دل ِ خاله.

No comments:

Post a Comment

برای ما بنویس! اینجا...