Lilypie Pregnancy tickers

Wednesday, November 3, 2010

ابراز موجودیت ، یکی مثل خودم!


عزیز نازنین ما ، 24 مهر ماه برای اولین بار تکون خورد ... پریسا ترسید و مثل اون قدیم ندیما یه "وای"  گفت و کلی هول و هراس تو دل ما بر پا کرد... انگار سونامی  اومده باشه... یا جنی ، آدم فضایی، سوسک سخن گویی ، چیزی دیده باشه...
یکی نیست بهش بگه مگه نمیدونستی که کوچولوی دوست داشتنی همین روزها(که میشه همون روزا) قراره تکون بخوره و موجودیتش رو اثبات کنه؟  خوب شد تنها نبود و من پیشش بودم، خواهر کوچیکه بی تجربه، زودتر از مامان ِ کوچولو دوزاریش افتاد...که بــــــله!
اما آغاز حرکت همانا و شیطنت ها و تکون و وول وولک هاش همان...
انگار بهش برخورده که گفتم " تنبلی"...
حالا اصلاح می کنم... برعکس دوران جنینیت مامان جونت، و درست شبیه جنینیت ِ خودم، شیطونی...من مادر بیچاره ام  رو عاصی کرده بودم از فرط مشت و لگد ...
چنگ و دندون هم....شاید اگه دندون داشتم، مامان بیچاره ام رو گاز هم می گرفتم...
البته پریسا از حرکات ماهی گونه کوچولو به وجد میاد و (ببخشید) چنان خرکیف میشه ، که به محض طی العرض ِایشون بی حرکت می مونه تا بیشتر  این حرکت ها و ابراز موجودیت روحس کنه. انگار مسخ شده باشه... یا هیپنوتیزم شده باشه... یا حالا هرچی.
می گه انگارموبایل قورت دادم، رو ویبره است و  داره زنگ می خوره!!!! (جــــل الخــــــــــالــق!)
آقای " ام ام" که ساز میزنه... چهارمضراب  که می زنه ، موجودیت کوچولوی ما به اوج می رسه... 

باری.... چنین موجودی است کودک شیرین و عزیز و دوست داشتنی هنوز نیومده ی خواهرم.

No comments:

Post a Comment

برای ما بنویس! اینجا...